مرد برزخ ستاره و سحر
مرد قرن نور ها وسایه ها
بی تو هر دقیقه تازه می شود
رنگ خاکستری گلایه ها
مرهم صبور درد های سخت
عقل بی قرار سرزمین ما
کاشف دقیقه های گم شده
ناجی ترانه های بی صدا
ای طلایه دار اعتماد و عشق
من اسیر عصر سنگ و آهنم
بال های خسته ی مرا ببین
آخرین پرنده ی قفس منم
خسته از دروغ و تشنه از سراب
پشت میله ها به جستجوی تو
من پرنده ای رها و عاشقم
پر نمی کشم مگر به سوی تو
مرد برزخ ستاره و سحر
سبز ساده رنگ باور من است
تکیه داده ام به پرچم شما
شاید این پناه آخر من است
عبدالجبار کاکایی دانشگاه سمنان